روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:
گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم
میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !!
[ شنبه 24 / 11 / 1391برچسب:
,
] [ 3 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
فرانسه :
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!
ایتالیا :
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!
انگلیس :
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!
و اما ایران :
پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ...
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ...
ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ...
ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ...
پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت 10 زنگ میزنم!
[ شنبه 24 / 11 / 1391برچسب:
,
] [ 3 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
پسر در حال دویدن...
زااااارت (صدای زمین خوردن)
رفیق پسر: اوه اوه شاسکول چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو! (شپلخخخخخ "صدای پس گردنی")
یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!!
یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ!.
.
.
.
.
دختر در حال راه رفتن…
دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)
رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی؟ فدات شم! الهی بمیرم! چی شدی تو یهو؟ وااااااااااای…
یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخوای برسونمت دکتری جایی؟
یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتونو بدین به من!
من ماشینمو همین جاپارک کردم.
[ شنبه 24 / 11 / 1391برچسب:
,
] [ 2 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
موقع مرگ به بچههام میگم ده میلیارد تومن گذاشتهم زیرِ…
بعدش میمیرم
آی حال میده!
[ چهار شنبه 23 / 11 / 1391برچسب:
,
] [ 9 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
اسپانیایی ها میگن :
عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است !
ایتالیایی ها میگن:
عشق یعنی ترس از دست دادن تو !
ایرانی ها میگن :
"عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود!!
[ سه شنبه 22 / 11 / 1391برچسب:
,
] [ 1 قبل از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
هیچ وقت حسرت چیزایو رو که نداری نخور
مثه عقل، فهم، شعور، درک، انسانیت ،شخصیت، خوشگلی
حالا مثلا من دارم کجا رو گرفتم !؟
[ سه شنبه 22 / 11 / 1391برچسب:
,
] [ 1 قبل از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
تحقیقات نشون داده شوهران سیگاری تمایل بیشتری برای
گذاشتن آشغال دم در نسبت به شوهران غیرسیگاری دارند!
پس داشتن یه شوهر سیگاری خودش یه امتیازه!
[ سه شنبه 22 / 11 / 1391برچسب:
,
] [ 1 قبل از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
متوسط میزانی که یک خانم در طول عمرش روژلب میزنه چقدره؟
دو کیلوگرم
روژلب حاوی ۳۰۰ گرم سرب میباشد
که ۶۸ درصد میزان سرطان را در آقایان افزایش میدهد !
چون آنها هستن که کوفتش میکنن !
[ سه شنبه 22 / 11 / 1391برچسب:
,
] [ 1 قبل از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور یا بی پول ترن که بهشون میگم گدا گشنه...
یا بهتر از من کار میکنن که بهشون میگم خایه مال یا کمتر کار میکنن که بهشون میگم خایه مال...
یا از من سرسخت ترن که بهشون میگم کله خر یا بی خیال ترن که بهشون میگم ببو...
یا از من هوشیارترن که بهشون میگم فضول یا ساده ترن که بهشون میگم هالــو...
یا از منخایه مال ترن که بهشون میگم کس خل یا از من محتاط ترن که بهشون میگم بی خایه...
یا از من دست و دل باز ترن که بهشون میگم ولخرج یا اهل حساب و کتابن که بهشون میگم چس خور...
یا از من بزرگترن که بهشون میگم گنده بگ یا کوچیکترن که بهشون میگم فسقلی...
یا از من مردم دار ترن که بهشون میگم بوقلمون صفت یا رو راست ترن که بهشون میگم احمق...
خدا رو شکر که بقیه ی ایرانیا مثل من فکر نمیکنن والا معلوم نیست مملکتمون به چه روزی می افتاد !
[ دو شنبه 21 / 11 / 1391برچسب:
,
] [ 7 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
الفبا از پ ، و ، ل شروع میشه ،بابا دیگه آب نمیده چون اداره آب و فاضلاب آب رو قطع کرده ،دهقان فداکار پیر شده و دنبال چندر غاز مستمری از این اداره میره تو اون اداره..!!
مرغا هورمون خوردن وخروس شدن، خروسا مامانی شدن برای مرغا عشوه میان و ناز میکنن، سن ازدواج مرغا بالا رفته دیگه تخم نمی کنند،چوپان دروغگو عزیز شده و کلی طرفدار داره، شنگول و منگول بزرگ شدن و گرگ شدن.
مامانشونم دو سه روزیه رفته تایلند گیساشو ببافه، دارا و سارا رفتن فرانسه کبابی باز کردن، کوکب خانم رفته یه ماکروفر سامسونگ خریده و دیگه حوصله مهمونداری رو نداره و جواب تلفن رو هم نمیده، کبری موهاشو مش کرده و تصمیم گرفته دماغشو عمل کنه، روباه و کلاغ دستشون تو یه کاسست، حسنک گوسفنداشو فروخته و پیکان خریده مسافرکشی میکنه، آرش کمانگیر معتاد شده و دیگه سنگ هم نمی تونه پرت کنه، شیرین، خسرو و فرهاد رو پیچونده و با دوست پسرش رفته اسکی، رستم و اسفندیار اسباشونو فروختن و موتور خریدن میرن کیف قاپی،پتروس از بس با دوست دختراش چت کرده انگشت درد گرفته و دیگه نمی تونه انگشتشو بکنه تو سوراخ سد، خانواده آقای هاشمی دیگه بنزین ندارن برن مسافرت در ضمن دل خوشی هم از راه و سفر ندارن چون آخرین باری که تو راه گوشت کبابی خریدن چوپان دروغگو گوشت خر بهشون فروخته.
[ دو شنبه 21 / 11 / 1391برچسب:
,
] [ 6 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
اون دخترایی که وقتی یه روز نمیبینیشون اعصاب واست نمیمونه !
اون دخترایی که شب پشت تلفن دوتایی خوابتون میبره!
اون دخترایی که باهاشون میری شمال و دیگه دلت نمیخواد برگردی!
اونایی که بهت زنگ میزنن قـــــــــــــند تو دلت آب میشه!
همونایی که وقتی کنارت نشستن بهت اس ام اس میدن دوست دارم !
اونایی که قربون صدقه می رن دلت ضعف می ره !
همونایی که وقتی از دور می بیننت قند تو دلشون آب می شه !
و یه لبخند میاد گوشه لبشون !
این دخترا اصلا به دنیا نیومدن تا حالا D;
هیچ گونه ای از این آدما مشاهده نشده که بخواد منقرض هم شده باشه ) D:
گفتم که در جریان باشید داداشای گلم )))
[ دو شنبه 21 / 11 / 1391برچسب:
,
] [ 6 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه . تادهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه . دست کردم تو آکواریوم درش آوردم . شروع کرد از خوشالی بالا پایین پریدن . دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو . اینقده بالا پایین پرید خسه شد خوابید . دیدم بهترین موقع تا خوابه دوباره بندازمش تو آب. ولی الان چند ساعته بیدار نشده . یعنی فکرکنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب…
[ دو شنبه 21 / 11 / 1391برچسب:
,
] [ 6 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
خــدایــا مــارو بُـکـش ، بــچـه هـای مـــارو بُـکــش
اقــوام ِ مــارو بُـکـش ، پــدر و مــادر ِ مــارو بُـکـش
خـدایـا اصـلا هــر چـی مــار تــو دنـیــاســت بُـکــش !
[ دو شنبه 21 / 11 / 1391برچسب:
,
] [ 6 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
طرف دندونش درد می کرده میره دکتر میگه:
همه رو بکش بجز اونی که درد می کنه !
دکتر میگه چرا ؟
میگه: بذار مثل سگ تنها بمونه !
[ دو شنبه 21 / 11 / 1391برچسب:
,
] [ 6 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
فکر کنم خدا وقتی داشت دماغ ما ایرانیا رو می آفرید
دکمه Caps Lock رو فشار داده بود…
[ دو شنبه 21 / 11 / 1391برچسب:
,
] [ 6 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
صفحه قبل 1 ...
27 28 29 30 31 ...
47 صفحه بعد